از گذشته تا ادامه

آدم است دیگر، گاهی دلش می خواد بنویسد

از گذشته تا ادامه

آدم است دیگر، گاهی دلش می خواد بنویسد

نه به خاطر دارم چگونه از یکدیگر خداحافظی کردیم، نه این که چگونه در نور چراغی که روی سقف می درخشید و در سکوتی که روحم را می خراشید، تنها ماندم.

۱۸ مطلب با موضوع «مناسبت ها» ثبت شده است

محرم

۰۴
آبان


باز هم محرم و هیئت، خدارو شکر






پ ن: المنت لله که دلم افتاده زیر قدمت...


  • مسعود رستمی



الحمدلله الذی جعلنا من المتمسکین بولایة امیرالمومنین و الائمة علیهم السلام ...

خدا را شکر مولایم علی(ع) شد.

  • مسعود رستمی

روز عرفه!

۱۲
مهر


من به سوی دیگران دست دراز کنم؟!


در حالی که خدای من تویی...



- فرازی از دعای عرفه -

  • مسعود رستمی

آمریکاییها بیشترین ملاحظه را با صهیونیستها دارند و مجبورند ملاحظه آنها را کنند ولی ما این ملاحظه را نداریم و از روز اول هم گفته ایم که رژیم صهیونیستی را یک رژیم نامشروع و حرامزاده میدانیم.


"امام خامنه ای"

  • مسعود رستمی

بجز از علی که گوید به پسر که قاتل من

چو اسیر توست اکنون، به اسیر کن مدارا



"شهریار"

  • مسعود رستمی

درد علی دو گونه است :
یک درد. دردی است که از زخم شمشیر ابن ملجم در فرق سرش احساس می‌کند. و درد دیگر دردی است که او را تنها در نیمه‌شب‌های خاموش به دل نخلستان‌های اطراف مدینه کشانده... و به ناله در آورده است.
ما تنها بر دردی می‌گرییم که از شمشیر ابن ملجم در فرق‌اش احساس می‌کند.
اما، این درد علی نیست.
دردی که چنان روح بزرگی را به ناله در آورده است،تنهائی است. که ما آن‌را نمی‌شناسیم!!
باید این درد را بشناسیم... نه آن درد را…
که علی درد شمشیر را احساس نمی‌کند.
و...ما...
درد علی را احساس نمی‌کنیم


"دکتر علی شریعتی"

  • مسعود رستمی


مستی نه از پیاله نه از خم شروع شد
از جادة سه‌شنبه شب قم شروع شد


آیینه خیره شد به من و من به‌ آیینه
آن قدر خیره شد که تبسم شروع شد


خورشید ذره‌بین به تماشای من گرفت
آنگاه آتش از دل هیزم شروع شد


وقتی نسیم آه من از شیشه‌ها گذشت
بی‌تابی مزارع گندم شروع شد


موج عذاب یا شب گرداب؟! هیچ یک
دریا دلش گرفت و تلاطم شروع شد


از فال دست خود چه بگویم که ماجرا
از ربنای رکعت دوم شروع شد


در سجده توبه کردم و پایان گرفت کار
تا گفتم السلام علیکم ... شروع شد


"فاضل نظری"

  • مسعود رستمی

وای، مادر...

۱۴
فروردين

شهادت حضرت زهرا (س)

  • مسعود رستمی

Eyd

  • مسعود رستمی


ای امام رئوف، سلام

یاد گرفته ام هرچه می خواهم از تو بخواهم، تو را با ضمانت آن آهو شناخته ام، تو مهربانی

ولی من

ولی من بد کرده ام، به خودم و به تو

و به خدای خودم که پیشوایی چون تو برایم قرار داد

و من قدر ندانستم

سر سفره شما بزرگ شدم

اما نمی دانم چه شد که پیرویی شیطان کردم، او که دشمن آشکاری است برای ما

نمی دانم چرا نمک دان شکستم

اما

اما می خواهم برگردم

می دانم که پیرو خوبی نبوده ام

داشتن امامی همچون شما افتخاری است که خداوند به ما داده است و منت بر سر ما دارد

و اما برای شما، داشتن پیرو و شعیه ای همچون من

به جز ناراحتی و تاسف چیزی نداد

اما حال امده ام که برگردم

آمده ام که بخواهم

و یاد گرفته ام که تو می دهی

من تو را می خواهم

من آهو می شوم، تو بیا و ضمانت کن

دستم را بگیر


  • مسعود رستمی