محرم
باز هم محرم و هیئت، خدارو شکر
پ ن: المنت لله که دلم افتاده زیر قدمت...
- ۱ نظر
- ۰۴ آبان ۹۳ ، ۱۰:۱۶
- ۸۳۹ نمایش
باز هم محرم و هیئت، خدارو شکر
پ ن: المنت لله که دلم افتاده زیر قدمت...
الحمدلله الذی جعلنا من المتمسکین بولایة امیرالمومنین و الائمة علیهم السلام ...
خدا را شکر مولایم علی(ع) شد.
من به سوی دیگران دست دراز کنم؟!
در حالی که خدای من تویی...
- فرازی از دعای عرفه -
آمریکاییها بیشترین ملاحظه را با صهیونیستها دارند و مجبورند ملاحظه آنها
را کنند ولی ما این ملاحظه را نداریم و از روز اول هم گفته ایم که رژیم
صهیونیستی را یک رژیم نامشروع و حرامزاده میدانیم.
"امام خامنه ای"
بجز از علی که گوید به پسر که قاتل من
چو اسیر توست اکنون، به اسیر کن مدارا
"شهریار"
درد علی دو گونه است :
یک
درد. دردی است که از زخم شمشیر ابن ملجم در فرق سرش احساس میکند. و درد
دیگر دردی است که او را تنها در نیمهشبهای خاموش به دل نخلستانهای اطراف
مدینه کشانده... و به ناله در آورده است.
ما تنها بر دردی میگرییم که از شمشیر ابن ملجم در فرقاش احساس میکند.
اما، این درد علی نیست.
دردی که چنان روح بزرگی را به ناله در آورده است،تنهائی است. که ما آنرا نمیشناسیم!!
باید این درد را بشناسیم... نه آن درد را…
که علی درد شمشیر را احساس نمیکند.
و...ما...
درد علی را احساس نمیکنیم
"دکتر علی شریعتی"
مستی نه از پیاله نه از خم شروع شد
از جادة سهشنبه شب قم شروع شد
آیینه خیره شد به من و من به آیینه
آن قدر خیره شد که تبسم شروع شد
خورشید ذرهبین به تماشای من گرفت
آنگاه آتش از دل هیزم شروع شد
وقتی نسیم آه من از شیشهها گذشت
بیتابی مزارع گندم شروع شد
موج عذاب یا شب گرداب؟! هیچ یک
دریا دلش گرفت و تلاطم شروع شد
از فال دست خود چه بگویم که ماجرا
از ربنای رکعت دوم شروع شد
در سجده توبه کردم و پایان گرفت کار
تا گفتم السلام علیکم ... شروع شد
"فاضل نظری"
ای امام رئوف، سلام
یاد گرفته ام هرچه می خواهم از تو بخواهم، تو را با ضمانت آن آهو شناخته ام، تو مهربانی
ولی من
ولی من بد کرده ام، به خودم و به تو
و به خدای خودم که پیشوایی چون تو برایم قرار داد
و من قدر ندانستم
سر سفره شما بزرگ شدم
اما نمی دانم چه شد که پیرویی شیطان کردم، او که دشمن آشکاری است برای ما
نمی دانم چرا نمک دان شکستم
اما
اما می خواهم برگردم
می دانم که پیرو خوبی نبوده ام
داشتن امامی همچون شما افتخاری است که خداوند به ما داده است و منت بر سر ما دارد
و اما برای شما، داشتن پیرو و شعیه ای همچون من
به جز ناراحتی و تاسف چیزی نداد
اما حال امده ام که برگردم
آمده ام که بخواهم
و یاد گرفته ام که تو می دهی
من تو را می خواهم
من آهو می شوم، تو بیا و ضمانت کن
دستم را بگیر