صعود تیم ملی به جام جهانی مبارک
- ۲ نظر
- ۲۸ خرداد ۹۲ ، ۲۳:۰۰
- ۴۹۴ نمایش
"باید سالها پیش از هم جدا میشدیم"
این را مردی گفت.
"باید سالها پیش"
این را زنی گفت که سالها در هیچ عکسی نخندیده بود،
که آینه چند خط دیگر روی پیشانیاش انداخته است،
که سرماخوردهتر از هر زمستان است.
باور کن آدمهای داخل عکس دورترین آدمها به ما هستند.
همیشه باید جای خالی را پُر کنیم.
جای خالی را با کلمات درست پُر کنیم.
مرد مانده است
چطور تنهاییاش را پنهان کند در بارانیاش،
در قلبش،
در خانهاش؟
چگونه به اندازه دو نفر خواب ببیند؟
با چه کسی شهر را قدم بزند؟
کدام سمت میز شام بنشیند؟
با تنهایی که خودش را همه جا پهن کرده،
مرد مانده بود چه کار کند با اینهمه وسایل دونفره.
این دفتر سفید را اینقدر ورق نزن!
تو که بهتر می دانی
شعر هم مثل گریه بهانه می خواهد...
پ ن: تقدیم به همه دوستانی که مرتب سر میزنن و خوشحالم می کنن..
با من حرف بزن
با من حرف بزن
با نگاهت، با انگشتانت، وقتی که دستانم را میگیری
با من حرف بزن
با اخم، با صدای گرفته، با درد
با من حرف بزن
با شادی، شیطنت، مهربانی
با من حرف بزن
با داد و فریاد، شلوغ کن، سر و صدا به راه بیانداز
با من حرف بزن
آرام و با متانت، با یک لبخند زیبا
با من حرف بزن
سرد و بی جان، گله کن از آنچه گذشته
با من حرف بزن
خیال بافی کن، غزقم کن در یک رویای شیرین
با من حرف بزن
سرت را روی شانه ام بگذار، غوغا به پا کن
با من حرف بزن
دنیا را حقیر کن پیش چشمانم، بزرگ باش
با من حرف بزن
از یک ایده، از یک فکر بکر
بیا یک زبان تازه اختراع کنیم
زبانی که به کلمه و کتاب نیازی ندارد
زبانی که زبانش تویی و گوشش من
زبانی که فقط من می دانم
که فقط تو می دانی
با من حرف بزن
حتی با یک نگاه
حتی با یک لبخند