یک روز، یک جمله 13
هر قدیسی گذشته ای، و هر گنهکاری آینده ای دارد!
"اسکاروایلد"
- ۱ نظر
- ۰۴ اسفند ۹۲ ، ۲۳:۳۸
- ۲۷۴ نمایش
هر قدیسی گذشته ای، و هر گنهکاری آینده ای دارد!
"اسکاروایلد"
گاهی وقتا واقعا حالم از سیستم اداری دانشگاهمون به هم می خوره، قانون جنگل هم اینجا حاکم نیست، اینو میشه از عوض کردن چند باره درب دانشگاه هم فهمید، چیزی که بعد از 6 ترم و 4 بار جابجایی، هنوز دلیل قانع کننده ای براش پیدا نکردم
تصمیم گرفتم از این به بعد بنویسم، چیزایی رو که اتفاق می افته، نمی خوام مرثیه سرایی کنم، اما واقعا اوضاع دانشگاه ما، دانشگاه های ما، دانشجوهای ما و کلا حال کشورمون خوب نیست، شاید ریشه تو همین دانشگاه ها داشته باشه، جایی که استاد 45 دقیقه با تاخیر میاد سر کلاس، بیشتر وقت کلاس رو به خود ستایی میگذرونه و خاطره تعریف می کنه، جایی که دانشجو سر کلاس در مورد رنگ موی جدید دوستش نظر میده، اون یکی هم داره با گوشیش بازی می کنه، شایدم پیام میده، به کی؟ به ما مربوط نیست، فکر بدی هم در موردش نمی کنیم، جایی که رئیسش بدجور تو نقش خودش فرو رفته، برای دانشجو وقت نداره چون داره با تهران صحبت می کنه، جایی که آبدارچی رئیسه، امور مالی تو مسائل فرهنگی صاحب نظره، اونم با یه نگاه اجمالی، جایی که تنها آدم با سواد و با شعورش هیچ کاره س، جایی که دست استاد مرد یه لیوان آب نمیدن، اما دانشجوی دختر می تونه از آبدارخونه دانشگاه استفاده کنه و از خودش و دوستاش با چای پذیرایی کنه، جایی که همه مسئولین دنبال بزرگ کردن اسمشونن نه شخصیتشون، جایی که از تمدن جنگل ها عقب افتاده...
چیزایی که نوشتم همه و همه چیزایی که خودم باهاشون برخورد کردم، اگه بخوام تمام نقطه ضعف هارو بنویسم مثنوی هفتاد مَن میشه
دوست دارم تو شماره بعدی نشریه انتقاد کنم، با قلمی که یه بار فرماندار کاشان رو به جایی رسوندم که زنگ زده بود تهدیدم می کرد، می خوام بنویسم اما امیدوارم حداقل از طرف شما حمایت بشم
یا علی
مرگ در قاموس ما از بی وفایی بهتر است
در قفس با دوست مردن از رهایی بهتر است
قصه ی فرهاد دنیا را گرفت ای پادشاه
دل به دست آوردن از کشور گشایی بهتر است
تشنگانِ مِهر محتاج ترحم نیستند
کوشش بیهوده در عشق از گدایی بهتر است
باشد ای عقل معاش اندیش، با معنای عشق -
آشنایم کن ولی نا آشنایی بهتر است
فهم این رندی برای اهل معنا سخت نیست
دلبری خوب است، اما دلربایی بهتر است
هر کسی را تاب دیدار سر زلف تو نیست
اینکه در آیینه گیسو می گشایی بهتر است
کاش دست دوستی هرگز نمی دادی به من
« آرزوی وصل » از « بیم جدایی » بهتر است
"فاضل نظری"
هیچ چیز بهتر از کار کردن بجای غصه خوردن آدمی را به خوشبختی نزدیک نمی سازد!
اعْلَمُواْ أَنَّ اللّهَ شَدِیدُ الْعِقَابِ وَأَنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَّحِیمٌ
بدانید که خدا سخت عقوبت است و اینکه خدا آمرزگار و رحیم است.
وقتی میافتی تو یه راه بد، عادت می کنی به یه گناه، اولش فکر می کنی از بقیه آدم هایی که دارن همون اشتباهات رو انجام میدن متمایزی، با خودت میگی نه، من که آدم بدی نیستم، فقط گاهی شیطنت می کنم، جبران می کنم بعداً
یجوری سعی می کنی خودتو راضی نگه داری و با اینکه می دونی راهت اشتباهه، بازم بهش ادامه میدی، ادامه میدی چون خودت رو متمایز از بقیه می دونی
اما همیشه اینطور نیست، بالاخره تو هم یکی میشی مثل بقیه، حس می کنی ذاتت خوبه اما عادت کردی به اشتباهت، گاهی وقتا یه تکون کوچیکی به خودت میدی، یه روز خوب، یه روز بد، خوبی این دوره اینه که هنوز نا امید نشدی، نه از خودت و نه از خدا
اینجا دیگه آخرین نقطه ایه که هنوز می تونی برگردی، اگه برگشتی که "همانا خداوند توبه کنندگان را بسیار دوست دارد" و اگه بازم به اشتباهت ادامه دادی و پا فشاری کردی روی گناهت: "همانا خداوند بسیار سخت عقوبت می کند"
عاشق که بشی حالت میشه مثل من
مثل من که آرامش ندارم یه روز
تنها میشی از تنهایی دق می کنی
عشقت میره و میگه بمونو بسوز
عاشق که بشی حالت میشه مثل من
مثل من که زندونم اتاقم شده
تو تاریکی میشینی و میفهمی
اون حرفایی که از عشق میزدن بیخوده
هر روز از غم دوریش عذاب می کشم
هر روز زندیگیم از روز قبل بدتره
من هیچ وقت نباید عاشقش میشدم
این عشق آبرومو آخرش میبره
عاشق نشو ای دل
با تنهایی سر کن
حالم رو میبینی
حرفامو باور کن
عاشق نشو ای دل
عاشق شدن درده
میسوزی میمیری
این دنیا نامرده
از وقتی که من عاشق شدم زندگیم
مثل یه جهنم شدو توش گم شدم
اون لیلی مجنون توی قصه شد
اما من اسیر حرف مردم شدم
از وقتی که من عاشق شدم حالمو
هیچکی مثل روزای گذشتم ندید
من مثل یه شمع می سوختم آب میشدم
اون پروانه گی میکردو پر می کشید
هر روز از غم دوریش عذاب می کشم
هر روز زندیگیم از روز قبل بدتره
من هیچ وقت نباید عاشقش میشدم
این عشق آبرومو آخرش میبره
عاشق نشو ای دل
با تنهایی سر کن
حالم رو میبینی
حرفامو باور کن
عاشق نشو ای دل
عاشق شدن درده
میسوزی میمیری
این دنیا نامرده
با صدای امین حبیبی از اینجا دانلود کنید
ای امام رئوف، سلام
یاد گرفته ام هرچه می خواهم از تو بخواهم، تو را با ضمانت آن آهو شناخته ام، تو مهربانی
ولی من
ولی من بد کرده ام، به خودم و به تو
و به خدای خودم که پیشوایی چون تو برایم قرار داد
و من قدر ندانستم
سر سفره شما بزرگ شدم
اما نمی دانم چه شد که پیرویی شیطان کردم، او که دشمن آشکاری است برای ما
نمی دانم چرا نمک دان شکستم
اما
اما می خواهم برگردم
می دانم که پیرو خوبی نبوده ام
داشتن امامی همچون شما افتخاری است که خداوند به ما داده است و منت بر سر ما دارد
و اما برای شما، داشتن پیرو و شعیه ای همچون من
به جز ناراحتی و تاسف چیزی نداد
اما حال امده ام که برگردم
آمده ام که بخواهم
و یاد گرفته ام که تو می دهی
من تو را می خواهم
من آهو می شوم، تو بیا و ضمانت کن
دستم را بگیر