میل من سوی وصال و ...
دوشنبه, ۳۱ تیر ۱۳۹۲، ۱۰:۵۲ ب.ظ
مرحبا ای پیک مشتاقان بده پیغام دوست | تا کنم جان از سر رغبت فدای نام دوست | |
واله و شیداست دایم همچو بلبل در قفس | طوطی طبعم ز عشق شکر و بادام دوست | |
زلف او دام است و خالش دانهٔ آن دام و من | بر امید دانهای افتادهام در دام دوست | |
سر ز مستی برنگیرد تا به صبحِ روزِ حَشر | هرکه چون من در ازل یک جرعه خورد از جام دوست | |
بس نگویم شمهای از شرح شوق خود از آنک | دردسر باشد نمودن بیش از این اِبرام دوست | |
گر دهد دستم، کشم در دیده همچون توتیا | خاکِ راهی کآن مشرف گردد از اَقدام دوست | |
میل من سوی وِصال و قصد او سوی فِراق | ترک کام خود گرفتم تا برآید کام دوست | |
حافظ اندر درد او میسوز و بیدرمان بساز | زآن که درمانی ندارد درد بیآرام دوست |
"خواجه حافظ شیرازی"
پ ن: ظاهرمون نگاه نکنید، داغونم آقا، داغون؛ یکی یه خبر خوب بهم بده محض رضای خدا!!!
- ۹۲/۰۴/۳۱
- ۴۴۴ نمایش