از گذشته تا ادامه

آدم است دیگر، گاهی دلش می خواد بنویسد

از گذشته تا ادامه

آدم است دیگر، گاهی دلش می خواد بنویسد

نه به خاطر دارم چگونه از یکدیگر خداحافظی کردیم، نه این که چگونه در نور چراغی که روی سقف می درخشید و در سکوتی که روحم را می خراشید، تنها ماندم.

۱۷ مطلب در اسفند ۱۳۹۲ ثبت شده است

Eyd

  • مسعود رستمی

تنها منم

۲۸
اسفند

تنـهـا منــم، هـمـه درده تنـــم

یادگاری تو، چشم خیس و ترم



این آهنگ رو به عنوان عیدی به همه دوستان تقدیم می کنم، از اینجا دانلود کنید.



  • مسعود رستمی

خداحافظ سال 92

۲۸
اسفند

تقریبا 35 ساعت مونده به پایان سال 92، یه فرصت کوچیک پیدا کردم تا بتونم در مورد سالی که گذشت چند خطی بنویسم

معتقدم سال خوب و بد نداریم، این ما هستیم که می تونیم برای خودمون یه سال خوب یا بد رقم بزنیم، من و سال 92 هم از این قاعده مستثنی نیستیم، سالی که گذشت پر بود از فراز و نشیب، پر از موقعیت ها و تجربه های جدید

اگه بخوام در موردش بنویسم مثنوی هفتاد من میشه، در کل سال عجیبی بود، سالی پر از اتفاقات کوچیک و بزرگ که تبعاتش رو 20 سال دیگه میبینم، امیدوارم یه روزی بیاد که به تمام هدف هام رسیده باشم، هدف هایی که شاید برای خیلی ها فقط آرزو و فانتزی باشه، اما برای من یه هدف قابل دستیابیه، چون خدای من همون خداییه که یتیم مکه رو آقای جهان کرد، یوسف رو از ته چاه بیرون آورد و عزیز مصر کرد، من بنده همون خدا هستم و آرمان هایی به همون بزرگی دارم، فقط باید به اندازه کافی قوی بشم تا بتونم رسالت خودم رو انجام بدم...





  • مسعود رستمی

فقط خدا...

۲۵
اسفند

مایارنداریم وغم یارنداریم

مایار به جز خالق جبارنداریم...

  • مسعود رستمی

ما و دانشگاه 6

۲۳
اسفند

همه چیز از یک ایده کوچک شروع شد، با همفکری شکل گرفت، با همکاری انجام شد و همدلی را به همراه آورد، و پایانی بزرگ داشت، یک جشن به وسعت آسمانی که از هر روز سخاوتمندتر شده بود.
سال هاست که ما ایرانی ها اول بهار را جشن می گیریم و حلول بهار را برای خود یک روز نو، شیرین و روشن می دانیم.

نوروز یعنی روز نو، یعنی اولین روز سال نو، همه چیز را درباره نوروز می دانیم و به تعداد بهار های عمرمان این عید کهن را جشن گرفته ایم.
نو روز یعنی روز نو و ما امروز شاهد روزی نو بودیم، روزی که نوروز را جشن گرفتیم، اما متفاوت از سالیان گذشته، در کنار دوستانمان و در جمعی صمیمی، پس امروز روزی نو و نوروز است.
امروز دور هم جمع شدیم تا شادی ها را تقسیم کنیم و همدلی را مضاعف، تخم محبت بکاریم و نهال دوستی را آبیاری کنیم، خواستیم که نوروز را این بار در دانشگاه که یک نهاد مقدس و فرهنگی است جشن بگیریم، جایی که قرار است دانش بجوییم. تمام کمبودها را با انرژی جوانی جبران کردیم، جبر نتوانست ما را مجبور کند، در یک کلمه می توانم بگویم توانستیم فعل خواستن را صرف کنیم

دو شب اخیر روی هم رفته 6 ساعت استراحت کردم و الان هم دیگه دارم به معنای واقعی کلمه غش می کنم، این چند خطی که بالا نوشتم دقیقا نمی دونم چیه، شاید یه متن ادبی و شاید هم بی معنا و گنگ، چند جمله ای بود که تو دل شب به ذهنم رسید، یادداشت کردم تا فراموش نکنم، هرچند که امروز روز فراموش نشدنی ای بود، بالاخره بعد از این همه تلاش و استرس و البته گاهی وقتا تحمل تونستیم یه جشن خوب و در خور شأن عید نوروز برگزار کنیم، البته یه سری کمبودهایی هم داشتیم اما فکر می کنم با توجه به ابزار و شرایط موجود، جشن فوق العاده ای بود...

  • مسعود رستمی

ما و دانشگاه 5

۱۸
اسفند


خیلی بسته و خلاصه بگم:

مدیری که تا ساعت یک نصفه شب میشینه پای ماهواره، فرداش نمی تونه تو دانشگاه کار فرهنگی انجام بده...

  • مسعود رستمی

ای من فدای آن که دلش با زبان یکی ست


"حافظ"

  • مسعود رستمی

بد کردی...

۱۴
اسفند

شـــاهیــن جمشید پور و فریبرز خاتمی


ته مونده ی عشقت رو بردارو ببر

آبروی رفتتو بردارو ببر

آینده ی خوبتو بردارو ببر

همه ی آرزوتو بردارو ببر


بهت دل دادم باهام سرد بودی

برات تب کردم برام درد بودی

باهات جور بودم ازم دور بودی

بهت عشق دادم تو لایق نبودی


بهت دل دارم باهام سرد بودی

برات صبر کردم برام درد بودی

باهات جور بودم ازم دور بودی

بهت دل دادم تو لایق نبودی


از اینجا دانلود کنید.

  • مسعود رستمی

لبیک...

۱۳
اسفند

وفا کنیم و ملامت کشیم و خوش باشیم

که در طریقت ما کافریست رنجیدن


  • مسعود رستمی

ما و دانشگاه 4

۱۳
اسفند


بعد از اینکه بدون هیچ گونه کمکی از سمت دانشگاه تونستیم ویژه نامه دانشجویان جدیدالورود و همینطور اولین شماره نشریه آهنگ صنعت رو چاپ کنیم، یه سری صحبت هایی شد تا بتونیم نشریه دانشگاه رو هم در دست بگیریم. تصمیم گرفتیم برای اینکه یه کار قوی و جون دار انجام بدیم، قبل از شروع چند جلسه کارگاه آموزشی نشریات دانشجویی بذاریم، برای همین با یکی دوتا از دوستان و همکاران سابق صحبت کردم و قبول کردن وقتشون رو در اختیارمون بذارن

دیروز عصر اولین جلسه در حضور آقای کیهانی و آقای حجتی برگزار شد. اولین و بهترین نکته این بود که یکی از این عزیزان فراغ التحصیل رشته مهندسی صنایع و دیگری فارغ التحصیل از دانشگاه فخیمه پیام نور بودن و بهتر می تونستیم همدیگه رو درک کنیم.  بنظرم جلسه خیلی خوب و مفیدی بود، ضمن اینکه نکاتی رو یاد گرفتیم که نه تنها در انتشار نشریه، بلکه در زندگی شخصی و انشالله شغلی هم به دردمون می خوره


تاکید جناب کیهانی بر این بود که :هیچ وقت جانب عدالت رو رها نکنید و سعی کنید حرفاتون مستدل باشه و بتونید در برابر حرفی که میزنید پاسخگو باشید.


  • مسعود رستمی