از گذشته تا ادامه

آدم است دیگر، گاهی دلش می خواد بنویسد

از گذشته تا ادامه

آدم است دیگر، گاهی دلش می خواد بنویسد

نه به خاطر دارم چگونه از یکدیگر خداحافظی کردیم، نه این که چگونه در نور چراغی که روی سقف می درخشید و در سکوتی که روحم را می خراشید، تنها ماندم.

نگران

شنبه, ۲۲ تیر ۱۳۹۲، ۰۱:۰۴ ب.ظ

برای آمدنت خورشید این پا و آن پا می کند
ستاره ها برای دیدن روی ماهت بی قرارند
چشم های زیبایت را باز کن
بگذار نفس راحتی بکشیم
من و گل های باغچه


پ ن 1: نگرانم، بی خبری آروم آروم نا آرومت می کنه....

پ ن 2: "آن سفر کرده که صد قافله دل هم ره اوست               هرکجا هست خدایا به سلامت دارش"
  • موافقین ۱ مخالفین ۰
  • ۹۲/۰۴/۲۲
  • ۴۰۴ نمایش
  • مسعود رستمی

نظرات (۱)

سلام مطالب قشنگی داری واقعا معلومه هنرمند و با استعدادی...امیدوارم قدر استعدادهات رو دیگران بدونن و بت میدون بدن تا شکوفا بشی...
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی